شادی من
سلام است که به تو میگویم و
به درختچه ی کنار پنجره ات
هزار بار میگویم
به هزار برگ و
به هزار نگاه تو .
هیچ نگو
برگ ها چنان شتاب میکنند به پاسخ
که هر چه بگویی
گم خواهد شد در همهمه ای سبز .
دیده ام که پنجره
میبندد خود را بر
جز صدای عطری برگ ها
هیچ نگو
زمان ایستاده است به پای لکنت من
و انگاه ،لبخند زنان به راه خواهد رفت که
کلمات غریب را
مثل تفاله ی سیاه چای
بیرون بریزم از دهانم و
ساده و سالم بگویم :
سلام !
-که هستی من را نقل میکند
تا سبزی برگ ها و
نگاه تو -
برچسب ها: درخت , برگ , سبز , پنجره , نگاه ,
[ بازدید : 553 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]