آرامـــ ـتــر از פֿـواب בرخــتــاטּ

دست ها

درست ,لحظه ای که

دستهایت را

محکم گرفته بودم

و از لبه پرتگاه

بالا می کشیدم

آفتاب مستقیم

در چشم هایم می تابید

و نمیدیدم

اسلحه ای که قرار است

روحم را نشانه برود

در دستهای تو بود

و من محکم دستهایت را گرفته بودم .





[ بازدید : 701 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 30 / 5 ] [ ] [ سارا ] [ ]

/html>
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]